RANGARANG
اسمان فرصت پرواز بلندیست ولی.....قصه این است چه اندازه کبوتر باشی...!
دلـــت کـه گـرفــت ،
دیگر مـنـتِ زمیـــن را نــکـش !
راهِ آسمـان بـاز است ...
پر بکش !
او همیشه آغوشش باز است ،
نگفته تو را می خواند ...
چتر ها را باید بست....زیر باران باید رفت....عشق را ...خاطره را...زیر باران باید برد.............سهراب سپهری
من دلم میخواهد
خانهای داشته باشم پر دوست،
... کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو...؛
هر کسی میخواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند.
شرط وارد گشتن
شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست...
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار
مینویسم ای یار
خانهی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
" خانه دوست کجاست؟ "
(( فریدون مشیری ))
کاش در کودکی می ماندیم
جایی که تنها تلخی زندگیمان
شربت سرما خوردگی بود...!
به دنبال واژه مباش،کلمات فریبمان می دهند...
وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش برود،فاتحه ی کلمات را باید خواند...
در مقابل تقدیــــر خداوند مثل کودکی یکــــ ساله باش ؛
وقتــــی او را به هوا می اندازی ، می خنــدد ..
چون ایمان دارد که تــــو او را خواهی گرفتــــــــ
تولد انسان روشن شدن کبریتی است
و
مرگش خاموشی آن!
بنگر در این فاصله چه کردی؟!!
گرما بخشیدی...؟!
یا
سوزاندی..
زندگی "مجذور" آینه است.
زندگی گل به "توان" ابدیت،
زندگی "ضرب" زمین در ضربان دل ما،
زندگی "هندسه" ساده و یکسان نفسهاست.... سهراب سپهری
Design By : Pichak |